کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مدح     وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن     قالب شعر : مربع ترکیب    

کیست علی؟ کیست کیست؟ سرّ مگوی خدا            آن‌که هیاهوی اوست، معنی هـوی خدا

دست و زبان گوش و چشم روی نکوی خدا            داشته شصت و سه سال، دیده به سوی خدا


نـور به او مـتکی، خلق به او زنده بود

عـالـم و آدم نـبـود، او به خـدا بنـده بود

ارض و سماوات را در همگان یک علی‌ست            هم به مکان یک علی، هم به زمان یک علی‌ست

هم به جهان یک علی، هم به جنان یک علی‌ست            بلکه خداوند را در دو جهان یک علی‌ست

قادر منان یکی‌ست، خالق داور یکی‌ست

بعد خداوندگار، احمد و حیدر یکی‌ست

حاصل لوح و قـلم، نام عـلی بود و بود            نقـش وجود و عدم، نام علی بود و بود

بعـد خـدا دم به دم، نام عـلی بود و بود            ذکـر خـداونـد هم نـام عـلـی بود و بـود

مدح عـلـی هم هـمان مـدح محـمّـد بـوَد

احـمـد حـیـدر بـود حــیـدر احـمـد بُــوَد

عـلی به نص صریح، نفـس پیـمـبر بود            عــلـی کـنـار نـبـی، سـاقـی کـوثـر بـود

عـلـی تـمـام نـمـاز، نه بـلـکه برتـر بود            نـماز بـی‌مـهـر او، یـقـین که ابـتر بـود

عبد مؤید علی‌ست، جمال سرمد علی‌ست

نه، جان پیغمبر است، تمام احمد علی‌ست

این دو ز صبح ازل، کنار هم زیـستـند            جـدا ز هـم تـا ابـد، نـبـوده و نـیـسـتـنـد

خـدای داند فـقـط که بـوده و کـیـسـتـنـد            که بوده و کیستند؟ چه بوده و چیـستند؟

دو ناشناس وجود دو نور غیب و شهود

به هر دو از حق سلام به هر دو از ما درود

علی‌ست آقای من، علی‌ست مولای من            علی‌ست دنیای من علی‌ست عقبای من

جحـیم با مهر اوست، جنت اعـلای من            اگر رَوَم در بهشت، سوای او، وای من

مُـرده بُـدم با دمـی زنـده شـدم از دمش

»میثمم» و می‌دهـم جان به ره میثـمش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

عـلـی تـمـام نـمـاز، نه بـلـکه برتـر بود            نـمـاز بـی مـهـر او، گــنـاه اکـبـر بـود

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محسن کاویانی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قصیده

دلخـوشم با روزهای رفـته و طوفـانی‌ام            قصـه‌هـا دارد نـگـاهِ ابـری و بـارانـی‌ام

در خودم این روزها غرقم چنان گرداب‌ها            در خودم این روزها سرگرمِ سرگردانی‌ام


من عـقـابِ تیـز چـنگـالـم مـیانِ آسـمـان            کِی توانی ای فلک با طوطیان گردانی‌ام؟!

خاکم اما اشک، من را سخت ارزش داده است            من سـفـالی قـیمـتی از دورۀ اشـکـانی‌ام

تختِ جمشیدم برای خود شکوهی داشتم            باز هـم دارم تـمـاشـا با هـمه ویـرانـی‌ام

مثلِ شیـری در قـفـس افـتاده‌ام اما هنوز            خوب از یـادم نرفـته عـادتِ سـلـطانی‌ام

ناگهان ای دشمنِ من می‌شوی با من رفیق            آن زمان که روی سنگِ قبرها می‌خوانی‌ام

مَرد می‌فهـمد؛ اگر مردانه احسـاسم کند            نقـلِ دردی کهـنه را از گـریۀ پـنهـانی‌ام

(مَرد اهلِ گریه کردن نیست) حرفی باطل است            من همانم که سرِ این حرفـتان قـربانی‌ام

روضه‌خوان از گریه‌های چاه و نخلستان بخوان            روضه‌خوان از او بخوان در لحظۀ پایانی‌ام

نیست مردی در جهان از شاهِ مردان مَردتر            خوش به حالم گر چو او در خلوتم بارانی‌ام

در میانِ زورخانه مرشد از حیدر که خواند            ناگهان دیدم که می‌چرخم! پُر از حیرانی‌ام

مولوی‌ها را بگو ای شمس مولانا یکی‌ست            دف مَزَن صوفی که من خود عارفِ رَبّانی‌ام

در طوافِ کعـبه مستِ دورِ حیدر گَشتنم            در نمازم روز و شب سرمستِ حیدرخوانی‌ام

من دلم پَر می‌کِشد گاهی به ایوانِ نجف            بیشتر آن لحـظه که در سجدۀ طولانی‌ام

بی‌عـلی حتی اگر غرقِ عبادت هَم شَوم            شک ندارم که خدا را غـرقِ نافرمانی‌ام

یاعـلـی و یاعـلـی و یـا عـلـی و یـا عـلی            ای‌که نامت خوشترین رمزِ جنونِ آنی‌ام

یاعـلی گـفـتن کجا و با عـلـی بودن کجا            کاش می‌شد که ببینم نزدِ خود می‌خوانی‌ام

جان گرفتم یا علی جان! با علی جان گُفتنم            پس به فـریادم برس در بسترِ بی‌جانی‌ام

ای پـنـاهِ من زمـانِ بـی‌پـنـاهـی‌هـای من            ای سر و سامانِ من در بی‌سر و سامانی‌ام

ای که دسـتـم را گـرفـتی بـارها آرام تـا            از درونِ چــاه بــیـنِ راه بــرگـردانـی‌ام

با بدی‌هایم قبولم کردی و نا ممکن است            این که من روزی ببینم از خودت می‌رانی‌ام

گَر ز پیشِ خود برانی چون سگ از مسجد مرا            باز می‌بیـنی که در کـویَت پیِ دربانی‌ام

شیخ و زاهد ناامیدم کرده بودند از خودم            رمـزِ ایـمـانم شـدی در اوجِ بی‌ایـمانی‌ام

اول و آخر تویی یعنی که بعد از مرگ هم            از خودِت پیشِ خودَت من عازمِ مهمانی‌ام

رفتم و پیشِ سَگِ کویَت سپردم جان و دل            یا عـلی ای بهـتـرین ذکـرِ دَمِ پـایـانـی‌ام!

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

لوح و قلم، کرسی و عرش و ذات هو را            بـاید از او جـویـا شـد، اسـرار مگـو را

در کـوچه و پس کـوچه‌هـای آسـمان‌ها            جبریل هم یک نیمه‌شب، گم کرد او را


آمد هـمـان لـحـظـه زمـین و دیـد مـولا            با نان و خرما، بین کوچه، بسته رو را

شاید که تا عـرش خدا می‌رفت جـبریل            می‌داد اگر آن شب، ادامـه جـستجـو را

نفـس پـیـمـبر که خـدا در شام مـعـراج            با صـوت او آغـاز کـرده، گـفـتـگـو را

مردی که هر کس هست جزو منکرینش            بــی‌حُـبّ او داده هـــدر آبِ وضـــو را

شد قـبـلـه‌گـاه هـر مـسـلـمان کـعـبـه اما            کـعـبه گـرفـته سوی او هر چار سو را

حـیـدر هـمـانـی کـه تـمـام چـاه‌هـا، هـم            تـر می‌کـنـند از اشـک‌های او گـلـو را

مـا و جـدایـی از عـلـی و خــانـدانـش؟            دشمن به گـورش می‌بـرد این آرزو را

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمد زوّار نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

اهـل زمـین هـسـتی ولی بالانـشـیـنی            تـنـهـا تو در عـالـم امـیـرالمؤمـنـینی
مـداحیِ تو نـیـست کـار یک زمـیـنی            وقتی‌ که درمانـده ست عـلامه امـیـنی


توصیف اوصافِ تو کار راحتی نیست
بین ملک جُز گفتن از تو صحبتی نیست‌

عـرش خـدا کـانـونِ رفـت و آمـد تو            چـرخ زمـین و آسـمـان‌ها در یَـد تـو
خـورشید، کـم آورده پـیـش گـنـبد تو            جـبـریـل، از جـاروکـشـان مـرقـد تو

ملک سلیمان پیش این مرقد حقیر است
این بارگاهی که تو داری بی‌نظیر است

درد مـرا امـشب مــداوا کـرده‌ای تـو            به‌به چه شوری در من احیا کرده‌ای تو
مردانگی را خـوب معـنا کرده‌ای تو            با قـاتـلِ خود هـم مـدارا کـرده‌ای تو

هرگز دهانت را به ناحق وا نکردی
در زندگی با هیچ کـس بد تا نکـردی

بـال مـلائـک فـرش راه زائــریـن‌ت            نهج‌الـبلاغه مَـملـُو از نُـطـق متـین‌ت
پُـر شد فلک از خطـبه‌های آتشـین‌ت            دشمن هـراسان از نبرد سهـمگـین‌ت

چـشم عـدو از دیدنت وحـشت گرفته
اسـلام با شمـشـیـر تو قـدرت گرفـته

از عشق و احساسات مالامـال بودی            در کـوچه‌ها هـم‌بـازیِ اَطـفـال بودی
مـعــیـارِ ارزشـیـابـیِ اَعـمـال بـودی            عـادل‌تـرین مأمـورِ بیت‌الـمال بـودی

هرگز در این موضوع کوتاهی نکردی
از سهم بیت‌المال خودخواهی نکردی

دینِ نـبی تا روزِ مـحـشر، وامـدارت            مرگ و حـیاتِ ما همه در اخـتیارت
هـستـم یکی از نـوکـرانِ بی‌شـمارت            دل را مرانی یا علی جان از مدارت

با نـام و یـادت الـفـتی دیـریـنـه دارم
از کودکی مهر تو را در سیـنه دارم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر بیشتر مدح شبیه به ذم است و ایراد دارد لذا جهت رفع نقص تغییر داده شد.

کر شد فلک از خطـبه‌های آتشـین‌ت            دشمن هـراسان از نبرد سهـمگـین‌ت

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : میلاد یعقوبی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خلقت عالم به دستان خدای مرتضاست            هر دو عالم هرچه باشد خاک پای مرتضاست

مدحت شاه جوانمردان بگویم روز و شب            رزق و رزوی من از ذکر و ثنای مرتضاست


غافل از حیدر شدی مشغول دنیایی چرا            روزی کل خلایق از دعای مرتضاست

فطرتم میلش به سوی عشق پاک حیدر است            صلب آدم پُر ز نور باصفای مرتضاست

از سخا و بخشش و لطف و کرامت دم مزن            حاتـم طایی گـدای بی‌نـوای مرتضاست

گر زند آسـان به دریـای بـلا نوح نـبـی            اهل عالم روی سکانش لوای مرتضاست

گر شکسته در دل بتخانه بتها را خلـیل            شیعه گی بی‌شک و تردید در ولای مرتضاست

موسی عمران شکافد نیل پرجوش وخروش            چونکه در دستش عصا معجزنمای مرتضاست

می‌نماید زنده عیسی مُرده را با یک نفس            تا نفسهایش تمامی از برای مرتضاست

چون تکلم می‌کند اندر شب معراج حق            گوئیا لحن خدا هم با صدای مرتضاست

یاعلی جان حُبّتان هم دین وهم دنیای ما            ذکـرتان باشـد شفـیع روز وانـفـسای ما

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

گر شکسته در دل بتخانه بتها را خلـیل            شیعه بی‌شک و تردید ولای مرتضاست

مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : مربع ترکیب

شکرخدا که عمریست در پشت این درم من            سرمایه دارِ شهرم، مسکین حیدرم من
لـب تـشـنۀ شـراب سـاقـىِ کـوثـرم من            در مکـتـب ولایت شاگـرد قـنـبـرم من


با آب چـاه کـوفـه، اوّل وضو گـرفـتـم
جـارو زدم نـجـف را تا آبـرو گـرفـتـم

بی‌انـتـهـا على بود، بی‌انـتها نجـف شد            تا رو به قبله کردم، قـبله نما نجف شد
در کوچه‌هاش رفتم، معراج ما نجف شد            صوت اذان عاشق، حیّ على نجف شد

یا حیدر است، یاهـو، یا ربّناست حیدر
سوگـند بر پیـمـبر، اسلام ماست حیدر

من آمدم که کـوهِ ایـمان بسازى از من            اى ابر گریه کن تا باران بسازى از من
با درد آمـدم تا درمـان بـسـازى از من            یک بوسه‌اى بده تا سلمان بسازى از من

پیِر هزار ساله در پیش تو جوان است
آواره نیست نوکر تا کهف تو امان است

هر غزوه و نبردى رفت و دلاورى کرد            در سجده سربه زیرى، در جنگ سرورى کرد
خوابید جاى احمد یعـنى پیـمـبرى کرد            ارث از پدر پسر برد، عبّاس حیدرى کرد

در کربلا عمو رفت، سقّاى کودکان شد
قدّ حسین خم شد، با مشک تا روان شد

چشمش به خیمه‌ها بود، تیر سپر که آمد            از روى اسب افتاد، گرزى به سر که آمد
زد زیر گـریـه بابا، دردِ کـمـر که آمد            عـمّه چقـدر لـرزید، داغ شـرر که آمد

برخـیـز اى دلاور، تا حـرمـله نخـنـدد
رفـتـى و شـمـر آمد، دست مـرا بـبـندد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ حرمت اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

زد زیر گـریـه بابا، دردِ کـمـر که آمد            عمّه چقـدر لرزید، سویش نظر که آمد

مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مخمس

تشنه منـم حضرت دریا علی            پست منم عـالی و اعـلا علی

مست مـنم سـاقـی دلـها عـلی            ذکر هر آنکس که بود با علی


لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

سیـنـه مـا وسـعـت دریـا شده            عشق تو در گوشۀ دل جا شد

هر نفـسـم ذکـر تو مـولا شده            دم عـلـی و بـازدمـم بـا عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

هر که نـشد با عـلی آدم نـشد            حـاتم بی لـطف تو حاتـم نشد

جز تو کسی وصی خاتم نشد            سـرّمـگـو از لب طاهـا عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

بردل ما عشق تو پُر شور باد            چشم بد از مجلس تو دور باد

دیـدۀ مـنـکـران تـو کـور بـاد            کـار غـلامـی تـو بـا ما عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

لعن به دشمنان او واجب است            آنچه به دشمنان او غالب است

عـشق علی بن ابیطالب است            دربه در عـشقـم و لـیلا عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

هرکه محبت تو درسینه کاشت            بر سخنم نقطه صحت گذاشت

نطـفه دشـمنانت ایـراد داشت            دشـمـن آنـم که نـشـد با عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

صحن تو در دیده ما جنّت است            سایه تو بر سر ما رحمت است

لعنت بر دشمن تو نعمت است            ذکـر لبـم هـمیشه هرجا عـلی

لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

خوش آن زبان که شب و روز یاعلی گوید            به هر بهانه سخن گـفت، با عـلی گوید

ز مصطفی که علی دوست‌تر نمی‌یابیم            هـمیشه حضرت بدرالدجی عـلی گوید


نه در زمانِ شهادت، که بعدِ جان دادن            هـنوز فاطـمه، یا مرتـضی عـلی گوید

نه از غدیرِ خُم، آری، ز صبح روز ازل            که تـا قـیـامِ قـیـامـت خـدا عـلـی گـوید

به روزِ بدر و اُحد، روزِ خندق و خیبر            مَلَک مَلَک به فلَک، یک صدا علی گوید

به ذوالفقار قسم، در صف یمین و یسار            عجیب نیست که شیـر خـدا عـلی گوید

حسن به غزوۀ صفین و نهروان و جمل            حـسـین در هـمـۀ کـربـلا عـلـی گـویـد

ز جـبـرئـیل بـپـرسـیـد، خـوب می‌دانـد            که فـطرتِ بـشر از ابـتـدا عـلی گـویـد

قـسم به مادرِ سادات، مـادرم می‌گفت:            که هـفت پـشتِ پـدرهای ما علی گوید

همینکه دست به زانو گرفتم از طفـلی            دل و زبـانـم از آن روزها عـلی گـوید

سرم به سنگِ لحَد هم که می‌خورَد، آنروز            زبانـم از سرِ خـوف و رجا علی گوید

سؤالِ آن دو ملَک، هر چه بود، می‌گویم:            جـواب‌هـای مـرا، با شـما عـلـی گـوید

خَموشم و به جوابِ سئوالِ “مَن رَبُّک            نـمی‌دهـم نـظـری هـیچ، تا عـلی گـوید

شنـیـده‌ام که می‌آیـند، چـارده معـصوم            سـلام می‌دهـم و مصطـفی عـلی گـوید

چقدر امام حسن، سفره‌اش کریمانه است            به هر حسن حسنم، مجـتبی علی گوید

اگـر چه نـوکـرِ نـاقـابـلم، ولـی اربـاب            هـمه حـساب و کـتابِ مـرا عـلی گوید

هـزار مرتـبـه رفـتم، زیـارتِ سـلـطان            هـزار مرتـبه جایش، رضا عـلی گوید

مــدافـعِ پـــسـرِ فــاطــمـه، اگـر بـاشـم            لـبـم به صحـنۀ پـیـکـار، یا عـلی گـوید

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در شب های قدر

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : غزل

در شجاعت بی‌نظیر و در سَخا همتا ندارد            از امیـرالمؤمنین بهـتر کسی دنـیا ندارد

هر که محبوبش علی باشد شده محبوبِ خالق            هر که دور از حیدرِ کرّار شد رب را ندارد


او امامَ المُتَّقین عینُ‌الیقین حبل‌المتین است            بی‌عـلی اَلسّابقـونَ السّابِقـون معـنا ندارد

پـارۀ قـلبِ نـبی زهـراست امـا بی‌ولایت            هـیچ مخلـوقی دعـایِ مـادرِ ما را ندارد

هر سپیده می‌دهد خورشید بر مولا سلامی            تا جوابش را نگیرد نور و گرما نا ندارد

لیلة‌القدر است و رزقِ سالِ ما را می‌نویسند            سینه‌زن جز دیدنِ کرب و بلا رویا ندارد

من که حتّی کعبه را با نامِ حیدر می‌شناسم            واژه‌ای غیر از علی در بندگی‌ام جا ندارد

با امیرالمؤمنین حـتماً خـدا را می‌شناسم            وارثِ او می‌رسد از راه این حاشا ندارد

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : احمدجواد نوآبادی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

می‌چکد از شوق وقتی اشک نم‌نم در نجف            با دم او می‌رود از سیـنه‌ها غم در نجف

درد اگر داری برو دنبال درمـان کـربلا            زخم اگر داری بیا دنبال مرهم در نجف


گوش دل بسپار وقتی که شدی وارد به شهر            شاید از زهرا شنیدی خیر مقدم در نجف

چونکه روزی جهان دست خداوند علیست            می‌شود تقسیم رزق هر دو عالم در نجف

از گـدایـان در مـولا گـدایی کـرده اسـت            صاحبِ ثروت شده اینگونه حاتم در نجف

دورشان از برکت مولای ما گشته شلوغ            زائری دارند اگر که نوح و آدم در نجف

خــادمــان بــارگـاه او شــدنــد از ابــتـدا            ابر و باد و ماه و خورشید و فلک هم در نجف

سجده بـاید کـرد وقـت دیـدن این بـارگاه            می‌شود جبریل وقتی تا کمر خم در نجف

هرکه دارد حال خاص خویش را در شهر او            از همان بدو ورودم من که مستم در نجف

حسرتی در دل اگر باشد فقط این است که            اربعین ماندم چرا من اینقدر کم در نجف

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

فیض بیداری وقت سحرم دست علی‌ست            ای خدا شکر که برروی سرم دست علی‌ست

عزّتش مال خودش بود به من هم بخشید            آبرویی که به آن مفتخرم دست علی‌ست


یاعلی گفت و عرق ریخت مرا نوکر کرد            برکت نان حـلال پـدرم دست علی‌ست!

خوب و بد نـان‌خـور اوئـیم بـلا استـثـنا            به کسی کار نداریم کرم دست علی‌ست

ذکـر یا فـاطـمـه در روز قـیـامـت دارم            چون صراطی که ازآن میگذرم دست علی‌ست

روی اعـلامـیـه‌ام نـاد عـلی بـنـویـسـیـد            کار تلقـین تن محـتضرم دست علی‌ست

کـربلایم ز عـلی و نجـف من ز حـسین            سفرم دست حسین و سفرم دست علی‌ست

در نجف تولیت صحن و حرم دست حسین            کربلا تولیت صحن و حرم دست علی‌ست

جلوی چشم ترش فاطـمه را می‌کـشتـند            بخدا علت چشمان ترم "دست علی‌ست"

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : علی سلیمیان نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

کـیـست الله؟ بـیـا از ولـی الله بـپــرس            مـقـصـد قـافـلـه را از بـلـد راه بپـرس

پاسخی می‌دهدت بی‌حد و اندازه، فقط            به رکوعی برس و پرسش کوتاه بپرس


جز علی نیست سزاوار خلافت، این را            از فَـهـذا عـلـیٌ والـی و مَـوْلاه بپـرس

راز مـقــبـولـیـت بــنـدگـی حـق را از            اشْـهَـدُ انَّ عَــلــِیّـاً وَلِــیُ الـلّٰـه بـپــرس

یازده آیـنه تفـسـیر کـرامـات عـلی‌ست            آخـرین آیـنه پنهـان شده، از آه بپـرس

چارده قرن گذشت و غم مولا جاری‌ست            در دلش بغض عمیقی‌ست که از چاه بپرس

یوسف فاطمه زندانی بی‌مهری ماست            ابر را پس بزن ای منتظر! از ماه بپرس

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در شب های قدر

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

اصلِ لذّت از مناجاتِ سحرهایم علی‌ست            برترین مضمونِ احیا مدح مولایم علی‌ست

بهترین سـوگـندِ پیـغـمـبر به درگاه خـدا            هر سحر، نامِ شَهَنشاهِ دو دنیایم علی‌ست


حَیِّ سـرمـد بارها فـرمود با خـتم رُسـل            قالعِ کفر و نفاق و شرکِ اعدایم علی‌ست

از شب معراج چون برگشت احمد، فاش کرد            از ازل نوری که شد هم قدّ و بالایم علی‌ست

لـیلـةُ الـقـدرِ خـدا زهـراست، اما فاطـمه            گفت: آری لیلةُ القدرم، که همتایم علی‌ست

از حسن پرسید سلمان، سِرّی از مولا بگو            مجـتـبی فرمود: سِـرُّالله بـابـایم علی‌ست

گـفت اربـابِ شهـیـدم وصـفِ ثـارُالله را            خون‌بهای قطره قطره، خونِ رگهایم علی‌ست

قائم آل محــمد اینـچـنین فـرمـوده است:            ذوالفـقـارم، یـادگارِ جـدِّ والایم علی‌ست

یل یلِ اُمُّ البنین، هِیبت ز حیدر برده است            هـیـبـةُ الـلّهیِ سـالارِ دل آرایـم علی‌ست

چون حجاب از چشم ما یک لحظه بَردارد خدا            دیده خواهد دید جَنبُ الله، آقایم علی‌ست

با کسی کاری نـدارم، من غـلامِ قـنـبرم            زانکه قـنبر بـندۀ درگاه مولایم علی‌ست

فاتح بدر و حُنین و خیبر و خـندق علی            صاحب قلبِ پُر از حُبِّ تَولّایم علی‌ست

زاهدِ شب، مَرد میدان، شیرِ حق، عبدِ خدا            معنیِ زُهد و وَرع، طاعات و تقوایم علی‌ست

در طواف کعبه میگردم به گِردِ روی او            آبروی بیتِ حق، مولای یکتایم علی‌ست

صحن ایوان نجف، دربارِ سلطان من است            سخت دلتنگم بر آن هردَم تمنایم علی‌ست

نـام او نـقـشِ نـگـین خـاتـم پـیـغـمـبـران            قـبلۀ راز و نیاز و درد دلهـایم علی‌ست

شـیـر مـادر، لـقـمـۀ بابـا، حـلالـم تا ابـد            در حقیقت مادرم زهرا و بابایم علی‌ست

سائلـم من، سائـلم من، سائل روی عـلی            صاحب دنیا و دین، امروز و فردایم علی‌ست

از علی دم می‌زنم تا زنده‌ام، سِرّ و عَلن            گر گنهکارم ولی پنهان و پیدایم علی‌ست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل عدم توصیه مراجع و علمل تغییر داده شد فراموش نکنیم که اهل بیت سگ درگاه نمی خواهند بلکه شیعۀ واقعی و پیرو راه می خواهند؛ نعوذ بالله مگر اهل بیت سگ باز بوده اند که ما سگ آنها شویم!! جهت کسب اطلاعات بیشتر و متن فتاوای مراجع به قسمت آموزش احکام همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

صحن ایوان نجف، دربارِ سلطان من است            کلب این درگاهم و هردَم تمنایم علی‌ست

مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

تــوان واژه کـجـا و بـیـان حـالاتـش            دل از تمام جـهـان بُرده با مناجاتش
به غیر عـشق نـدیـدند در عـباراتش            خدا به دیدن خود رفته در ملاقـاتش


کشیده ناز به وقت سجود، نازش را
خدا نـشـسته تـمـاشا کـند نـمازش را

به آسمان برسد، مهر سایه گستر او            که فیض داده به خورشید، نور محضر او
هدایت است فـقـط در کلام انـور او            نشسته حضرت جبریل پای منبر او

به قـبله گاه پیـمـبر صفای دیگر داد
خـدا تـمام کـمـالات را به حـیدر داد

چه محکم است قدم‌های استوار علی            گره نخورده به میدان رزم، کار علی
غمی ندارد از این جنگها، وقار علی            همیشه بوده سرافراز، ذوالفقار علی

رسید عبدود اما از او خـبر برگشت
کسی که رفت به جنگش بدون سر برگشت

شجاعت است که جوشیده از خصال علی            نـدیـده دیـدۀ تـاریـخ هـم مـثـال عـلی
به وجـد آمـد اجل نیز از قـتـال علی            نیامدست کـسی زنـده از جدال علی

قلم به برگۀ تـقـدیر می‌کـشـد حـیـدر
میان معـرکه تـکـبیر می‌کشد حـیدر

قـیـامتی ست به میدان، قـیامت مولا            که لافـتـی‌ست بـیـان شجـاعت مولا
شکـسته پشت عـدو از مهـابت مولا            که مست کرده شکوه از صلابت مولا

کسی شبیه علی در مقـام والا نیست
عبادت سحرم غیر مدح مولا نیست

شبیه دامن مهرش، غلام پرور نیست            کسی برای عطا از کریم بهتر نیست
کسی به جز علی آیینۀ پیـمبر نیست            نیامده‌ست، نگردید، مثل حیدر نیست

فدای او که جلا می‌دهد به دل یادش
دلم خوش است به خیر علی و اولادش

کسی به غیر محبت از این کریم ندید            به سائلان کرم خانه جـز کرم نرسید
هزار مرتـبه آمد ولی ( برو ) نشنید            گرفت و رفت، گدایش معطلی نکشید

کجاست قـبله حاجـات از نجف بهتر
کجا بـرای منـاجـات از نـجـف بهتر

چه نعمتی‌ست همین که علی‌ست دلدارم            همیشه چشم امیدی به مرتضی دارم
گره به دست کریم است، من گرفتارم            که از گدایی خود، دست بر نمی‌دارم

سر نـماز انگـشـتـر به سائـلـش داده
غـذای آخر خود را به قـاتـلـش داده

دوباره حرف غذا آمد و دلی لـرزید            کسی که لحظۀ افطار نان و خرما دید
دوباره اشک رسید و به گونه‌اش غلطید            فدای دخـترکی که گرسنه می‌خوابید

دوباره بـوی غـریـبی ز شـام می‌آید
ز خـانه‌ها هـمه بـوی طـعـام می‌آیـد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

فـدا او که جـلا می‌دهـد به دل یادش            دلم خوش است به خیر علی و اولادش

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمّد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

درد هـر جـا بُـوَد دوا هم هـست            خـوف در سـیـنـۀ رجا هم هست

من مـریض تـوأم، طـبـیبِ هـمه            این مریضی خودش شِفا هم هست


نـوکرانـت به چـشـم مـن شاهـنـد            گرچه در کوی تو گدا هم هست

مــتـنِ اذن دخــول، مـی‌گــویــد:            حـرمـت خـانـۀ خُـدا هـم هـسـت

در جـوار تـو ای تـمـامـیِ خِـیـر            لـذّتـی بـهـتـر از صفـا هم هست

چونکه در مُلک توست قیمتی است            گرچه ایوان پُر از طلا هم هست

بـه گُـلاب گُــلِ بـهــشـت قــســم            گرچه اسم تو غـم زُدا هـم هست

(فَاسْـتَـعِـد لِـلـبلا)به ما گـفـته‌ست            کـه کــنـار ولا، بـلا هــم هـسـت

با وجودی که وقـفِ دار بلاست            سرِ ما گَـردِ خـاکِ پـا هـم هست

از سـکـوتِ ابـوذرت پـیــداسـت            عاشـقِ بی سر و صدا هم هست

آنـچـه گـفـتـه (فــؤاد کـرمــانـی)            وقت مدح تو حرف ما هم هست

عَجِـزَ الوَاصِفـوُنَ عَـنْ صِفَـتِـک
مـا عَــرَفـنـاکَ حَـقّ مَـعْـرِفـتِـک

ای که حُبّ تو اصل اسلام است            کار دین بی‌تو بی‌سر انجام است

از در خــانـۀ تـو تـا مــلــکـوت            این مسافت به قدر یک گام است

چه کسی جُز تو ای سَـلـونی گو            عالم است و علیم و عَـلّام است؟

تـا کـه داریـم خَــتـمِ نــاد عــلـی            کی نـیازی به خـتـمِ اَنعـام است؟

پـسـرت گـفـته :(نَحْـنُ ذِکْـرُ الله)            کـه بـه یـاد خُــدا دل، آرام است

هـر کـسی پـات را نـبــوســیــده            بایـد ایـنگـونه گـفت: ناکـام است

فــائـزون را اگـر تـویـی سـاقـیِ            دسـت مـا دور گـردنِ جـام است

مـردِ راهِ تـو در وفـایِ به عـهـد            مثل سلمان همیشه خوشنام است

جــامــۀ نــوکــریـت بـر تـنِ مـا            جلوه‌اش چون لباسِ احـرام است

لـیـلـة‌الـقَـدر بـا تـو خُـورده گـِرِه            که نـوشـتـنـد خـیـرُ الأیّـام اسـت

آن قــدر(ذُوالجـَلال)هـسـتـی کـه            در پـس نـام تو (وَالإکْـرام) است

گـاه یـک بـیـت ظـاهــراً کُـهـنـه            در دلش صد هـزار پیـغـام است

عَجِـزَ الوَاصِفـوُنَ عَـنْ صِفَـتِـک
مـا عَــرَفـنـاکَ حَـقّ مَـعْـرِفـتِـک

هـمـه جا را تـو در نـظـر داری            از نــهــانِ هـــمـه خــبــر داری

از یَـدُ الّـلـهـی تـو مـعـلـوم اسـت            دسـت در خـلـقـتِ بــشــر داری

عُـمـرِ خـلـقـت تـمـام خـواهد شد            اگـر از صُــنـع، دسـت بـرداری

هـمه، ای عشق در هـوای تـوأند            تـو هـوای که را بـه سر داری؟

گـیـرم اصلاً هـمه کـریـم شـونـد            در کــرم بــاز بـیــشــتــر داری

هـــمـــۀ ثـــروت خــدایــی تـــو            کِی نـیازی به سیم و زَر داری؟

چه کسی هـست که حـذر نکـند؟            از تـو که این قَـدَر جـگـر داری

شـاهـدِ من هـزار رکعـت توست            کـه چـقـدر اُنـس با سـحـر داری

چـاه از سوزِ آه گـرم تو سوخت            نـکـنـد بـر جـگـر شــرر داری؟

می‌کشی پای خویش را بر خاک            نــکــنــد نــیّـت ســــفـــر داری؟

بـابِ عــلــمِ نــبــی و بـابُ الـلـه            تــو دلــی پُـر ز دسـت در داری

هــر چـه داری، پـیــامـبــر دارد            هـر چـه دارد پـیـامــبــر، داری

عَجِـزَ الوَاصِفـوُنَ عَـنْ صِفَـتِـک
مـا عَــرَفـنـاکَ حَـقّ مَـعْـرِفـتِـک

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مخمس

حق روز ازل کـل نعـم را به دلم داد            بر روی سرم سایه عـشق عـلی افتاد
از لطف خـدا شد دل تنـگـم عـلی آباد            هر ذره‌ای از جان و تن من شده فریاد


با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد

من طالب جان دادن از عشق ازلی‌ام            تا روز ابـد مشـتـعـل عـشـق عـلـی‌ام
گر جان طلبد بشـنود از شـوق بـلی‌ام            جز این نگرفتم به خدا درس ز استاد
با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد

از چرخش چشمان علی چرخ فلک هست            از خنده مولاست که در سفره نمک هست
فرمانبر او انس همه جن و ملک هست            هرکس که نشد بنـده او لعن بر او باد
با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد

او گر که نخـواهد سحـر از راه نیاید            او گـر نـپـسـنـدد به فـلـک مـاه نـیـاید
او گر نـخـرد یـوسـفـی از چـاه نـیاید            هر صبح دمد روح الامین در نفس باد
با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد

لبخنـد عـلی جلـوه جـنّات نـعـیم است            بر هر که کند خشم سزاوار جحیم است
او مهرخدا قهر خداونـد عـظـیم است            اینگونه خدا حکم خـدایی به علی داد
با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد

آنـانکه سخـن از یـد قـدرتـش بـراننـد            لاحـول و لا قـوت الاه … بخـوانـنـد
شمـیشر علی را ملک الموت بدانـنـد            هرکس که رسیده به مصافش زده فریاد
با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد

تو زلف پریشانی و من حال پریـشان            با قیمت جان هم نکشم دست ز دامان
جز تو سخنی نیست در این حلقه رندان            ابروی تو تیغی است که برجان من افتاد
با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

من طالب جان دادن ازعشق ازالی‌ام            تا روز ابـد مشـتـعـل عـشـق عـلـی‌ام

مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

غم علی غصه علی ناله علی درد علی            دم عـلی آه علی خسته‌تـرین مرد علی

گرمی جنگ به شمشیر علی بود ولی            پیش هر اشک یتـیمی عرق سرد علی


گردو خاکی به ره انداخت که گم شد خیبر            همه دیدند که برخاست از آن گرد علی

گره‌ای کار علی خورد که افـتاد از پـا            گر چه از کار دو عالم گره واکرد علی

غـیـر یک داغ مـیـان هـمـه آمـاج بـلا            خم به ابروی خـودش آه نـیاورد عـلی

هیچکس محرم رازش نشد و تنها ماند            بعد از آن زوج جوانش همه جا فرد علی

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : منصوره محمدی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

هر که از سفرۀ ایمان تو شک بردارد            بِـروَد حاصل خود را ز دَرَک بردارد

آسـمـانِ سـرِ ما سـایـۀ اولاد عـلی‌ست            پس محال است که این سقف ترک بردارد


مثل این است که بی‌حیدر کرار، خـدا            شمس را از دلِ مجموعِ فلـک بردارد

لـعـنتُ الله…مـِن الآنِ اِلـیٰ یـومِ الاَبـد            به هر آن که قدمِ غصبِ فدک بردارد

نشوَد ساحتِ دریا، نجس از پوزۀ سگ            منطقی نیست، که این آینه لَک بردارد

بی‌گمان صاحبِ دولت بِشود هر که کَفی            از سرِ سفـرۀ تو، نان و نمک بردارد

در عیارِ دلِ ما عشقِ علی جلوه‌گر است            آن زمانی که خدا سنگِ محک بردارد

منکرِ حق علی را صد و ده بار، بگو            برود حاصل خود را زِ درک بردارد

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

اولین بـار عـلـی گـفـتم و جـانـم دادند            با عـلی در رگ غیرت ضربانم دادند

یا عـلی گـفـتم و مـعـیار نـشـانم دادنـد            با تـماشـای نجـف جـان جـهـانـم دادند


لب من تا که به انگور ضریح تو رسید

لرزه افتاد به جان و ز سرم عقل پرید

اسم اعـظم همه جا نام عـلی بود علی            مظـهـر لطف خـداوند جـلی بود عـلی

در شب جـهـل چـراغ ازلی بود عـلی            به خـدا در هـمه آفـاق ولی بود عـلـی

قبل از ایجاد علی نقـش به دلها می‌زد

بر گِل شیعه چه با حوصله امضا می‌زد

هر که از جام تو نوشید خدا باور شد            هر که سودای جهان داشت تو را نوکر شد

رند آن بود که دنبـاله روی قـنـبر شد            حرف سلمان شد و دیدم ز ملک سرتر شد

حُبّ حـیـدر شده مبـنـای مـسلـمانی ما

از عـلـی بـوده مـسـلـمانی ایـرانی مـا

نـوکـرت نـزد تـو آرامـش فـردا دارد            بی‌نیاز است هر آنکس که علی را دارد

مـلـکـوت نـجـفـت ارزش دنــیــا دارد            هر که از عشق تو دیوانه شود جا دارد

معنی دست خدا دست توانای علی‌ست

بهترین نام جهان نام دل آرای علی‌ست

بی‌علی هیچ نمازی به خدا واصل نیست            قبله یک لحظه به بدخواه علی مایل نیست

جز علی شیعه امیری به جهان قائل نیست            بی‌علی دعوت یک عمر نبی کامل نیست

نفـسی از تو اگر وقت حـسابش برسد

به همه خـلـق خـداونـد ثـوابـش بـرسد

دم تو معجـز عـیـسای مسـیـحا می‌شد            روشـنـایت یـدِ بـیـضایی مـوسا می‌شد

به خلیل عشق تو بردأ و سلاما می‌شد            گره نـوح به یک نـاد عـلـی وا می‌شد

یـار شب‌هـای حـرایی مـحـمـد بـودی

مثل زهـرا ز همه خلـق سرآمد بودی

مظهـر قهـر خـدا تـیغ دو ابروی علی            می‌وزد از شب معراج نبی بوی علی

تکـیه زد پرچـم اسلام به بازوی علی            اُحد انگشت به لب مانده ز نیروی علی

ذولـفـقـار تـو خـدا را به تـغـزل آورد

جبرئـیل ایه برایت عـوض گـل آورد

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

شهـریار مُـلک دلهـایی نمی‌دانم که‌ای؟            جانـشـین حق تـعـالایی نمی‌دانم که‌ای؟

تا خدا می‌بـیـنـمت یا با خدا می‌بـیـنمت            هم‌نشین با ذات یکـتایی نمی‌دانم که‌ای؟


سین سِرّی، رای رمزی، حای حییّ، نون نور            تحت بـسـم‌الله را بـایی، نمی‌دانم که‌ای؟

آسمانی یا زمین؟ یا ماه یا مِهری، بگو            رعد؟ باران؟ ابر؟ دریایی؟ نمی‌دانم که‌ای؟

آدمی، نوحی، خلیلی، هود و نوح و صالحی؟            یا کـلیمی یا مسیحـایی؟ نمی‌دانم که‌ای؟

زمزمی؟ رکنی؟ مقامی یا صفا و مروه‌ای؟            گرچه دانم فوق اینهایی نمی‌دانم که‌ای؟

انـبـیا را رهـنـمایی، اولـیا را رهـبـری            مؤمنین را نیز مولایی، نمی‌دانم که‌ای؟

از بشر بالاتری و از مَـلَک نیکـوتری            فوق فوق معـرفت‌هایی نمی‌دانم که‌ای؟

همچنان شمعی که تنها سوخته در انجمن            در میان جـمع تـنهـایی نمی‌دانم که‌ای؟

وسعت ملک خداوند است زیر سایه‌ات            آفــتـاب عــالـم‌آرایی نـمـی‌دانـم کـه‌ای؟

اوّلـی و آخـری و بـاطـنـی و ظـاهـری            سـید و مـولا و اولایـی نمی‌دانم که‌ای؟

گرچه جان عالمی عـالم تو را نشناخته            گرچه در مایی و با مایی نمی‌دانم که‌ای؟

گه شود خم نخل طوبی پیش سرو قامتت            گه کنار نخل خرمایی، نمی‌دانم که‌ای؟

گه شب معراج گردی با محمّد همنشین            گـاه بـر ایـتـام بـابـایی نـمی‌دانـم که‌ای؟

رخت نو از آن قـنبر، جامۀ کهنه ز تو            او غلام است و تو آقایی، نمی‌دانم که‌ای؟

هم امـیـرالمـؤمنینی، هم امـام المـتـقـین            هم ولی حـق تـعـالایی نـمی‌دانم که‌ای؟

گاه بر تخت خلافت، گاه در قعـر قنات            گاه پـائـین، گاه بـالایی نـمی‌دانم که‌ای؟

گاه با حکم پیمبرمی‌روی در کام مرگ            گه اجل را حکم فرمایی نمی‌دانم که‌ای؟

گاه با عـیسی ابن مریم بر فراز آسمان            گاه با موسی به سینایی نمی‌دانم که‌ای؟

اینکه مدح توست در آوای«میثم»روز و شب            نای جانش را تو آوایی نمی‌دانم که‌ای؟

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت پیامبر که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

گاه با حکم محمّد ‌می‌روی در کام مرگ            گه اجل را حکم فرمایی نمی‌دانم که‌ای؟

مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : جعفر رسول زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای زنـدۀ نــمـاز و شـهــیـد دعـا عـلـی            ای جـلـوۀ جـمـال تـو نـور خــدا عـلـی

نقشی نشسته در نفـس پاک همدلی‌ست            نـام تو ای هـمـیـشـه‌تـرین آشـنـا عـلـی


گل کرد با طراوت دست تو ذوالفـقـار            در مرد خـیـز حادثه «لافـتـی»، عـلـی

غیر از نبی، تو را به که پیوند جان و تن؟            غیر از خدا، تو را به چه کس اعتنا، علی؟!

قهر تو پشت فـتنه شکـست و سر نفاق            تـیـغ تـو کـرد حـق عـدالـت، ادا عـلـی

شیعه، چهارفصل وجودش بهار توست            در امـتـداد سـبـزترین لحـظـه‌ها عـلـی

گلخانه‌ای که در نفـس جان شیعه است            بـوی غـدیـر می‌دهـد و کـربـلا، عـلـی

شاید بهانه‌ای‌ست به دیدار تو، بهـشت!            ورنه کم است مِهر تو را این ‌بها، علی!

صد کوفه دست عاطفه بر سفره تو بود            وین راز سر به مُهر نشد بر ملا، علی

چرخ بخیل، دست کریمت ستود و دید            نـان تو را به سـفـره هر بی‌نـوا، عـلی

«آشفته» دل به تـار خـیال تو بـسـته‌ام            با مرگ هم نمی‌کنم این رشته، وا علی

: امتیاز